انیمکس

یوشیکی و هیکارو، بهترین دوستانی هستند که از کودکی مانند سایه کنار یکدیگر بوده‌اند. در روستای کوچکی که تنها هم‌سن‌وسال‌های هم هستند، دوستی‌شان به مأمنی آرام در میان سکوت جهان تبدیل شده. اما از تابستانی سرنوشت‌ساز به بعد، یوشیکی متوجه تغییری عجیب در رفتار هیکارو می‌شود.

هیکارویی که اکنون در کنار او نشسته، دیگر دوست همیشگی‌اش نیست. با اینکه ظاهر و خاطراتش تغییری نکرده‌اند، اما یوشیکی می‌داند چیزی به‌شدت اشتباه است. وقتی موضوع را مطرح می‌کند، هیکارو بخشی از چهره‌اش را آشکار می‌سازد — چهره‌ای غیرزمینی و ترسناک — و به یوشیکی هشدار می‌دهد که اگر نتواند این حقیقت را بپذیرد، کشته خواهد شد… درحالی‌که در همان حال، عشقش را به او ابراز می‌کند.

یوشیکی، غرق در اندوه از دست دادن دوستش و ناتوان از دل کندن، درمی‌یابد که هر روز بیشتر به هیکاروی جدید نزدیک می‌شود. در همین حین، اتفاقاتی عجیب و ناآرام‌کننده در روستا رخ می‌دهد که آرامش آن‌ها را در هم می‌شکند…